هر زمان، جمهوری اسلامی و به بهانهای، چماق این سرکوب را بر سر کارگران و زحمتکشان و همهی محرومان علم نموده است. مبارزه با «ضد انقلاب» و «فرهنگ غربی»، مبارزه با «ارذال و اوباش و «ارتقاء امنیت اجتماعی» و غیره پروندهی جنایتکاریهای رژیم جمهوری اسلامی را تشکیل میدهد. این رژیم تا کنون توانست به پاس و با وفاداری کامل به سیاستهای سرکوبگرایانهاش بر مسند قدرت تکیه زند. شاهدیم که کارگزاران رژیم جمهوری اسلامی در تداوم سیاستهای خفقاقبار از شگردهای گوناگونی سود جسته تا بزعم خویش بر فضای پر تنش و التهاب جامعه تسلط یابند و سکوت قبرستان را حاکم گردانند.
ترجمان واقعی اعدامهای دستهجمعی توسط رژیم جمهوری اسلامی چه در سیاهچالها و چه در انظار عمومی چیزی جز تلاش بمنظور به تسلیم واداشتن و عقب راندن اعتراضات تودهای نیست. بر پا نگه داشتن چوبههای دار همانا ایجاد رعب و وحشت در جامعه میباشد. زمامداران و زورمداران ایران اینروزها به این دلیل بر موج اعدامها افزودهاند تا مانعی نضج و گسترش هر چه بیشتر اعتراضات کارگری – تودهای گردند. بطور قطع جامعهی ایران در شرایط بغرنجی بسر میبرد. نارضایتیها به اوج خود رسیده است و همه علناً در مقابل سیاستهای استثمار و سرکوبگرایانهی رژیم بپاخاستهاند و مخالفت خود را به بهانههای متفاوت اعلام نمودهاند. میزان اعتراض روز به روز قابل افزایش است و رژیم را به هراس انداخته است. به جرات میتوان به همان میزانی که رژیم دست به کُشت و کُشتار میزند؛ به میزانی بمراتب وسیعتر، ما شاهد مخالفتها و خیزشهای مردمیایم. سران حکومت چارهای به غیر از قلع و قمع تودهها و قربانیان نظام ندارند. روشی به غیر از دستگیری، شکنجه و اعدام را به رسمیت نمیشناسد. زنده نگهداشتن فضای اعدام در جامعه، کاملاً همتراز با خلُق و خوی غیر انسانیشان میباشد. تنها زبانیست که آموختهاند و تا پایان با این منطق و زبان با هر اعتراضی و به هر میزانی برخورد خواهند نمود.
حقیقتاً که نمیتوان پروندهی سران رژیم جمهوری اسلامی را ورق زد و در آن صفحهای را یافت، که بدور از سرکوب، اجحاف و ظلم به تودههای ستمدیده و مخالفین باشد. به کارش گماردهاند تا وظیفهی ضد خلقیاش را به مطلوبترین شکل ممکنه به انجام رساند. این رژیم تا توانست دستگیر نمود؛ تا آنجائیکه در توان دارد شکنجه میکند و تا زمانیکه در قدرت است، چوبههای دار و میدانهای تیرش بردوام خواهد بود و وقاحت را به حدی رسانده استکه وعدهی اعدامهای علنی بیش از این را سر میدهد؛ امّا در مقابل ما شاهد مبارزات «مدنی»، «حقوق بشری» و اشاعهی سیاستهای نرمافزاری مدعیان منافعی تودههای رنجدیده میباشیم!!
بار دیگر تاریخ و عملکرد تا کنونی سران حکومت را در قبال مطالبات و خواستههای ابتدائی کارگران و زحمتکشان، زنان و دانشجویان را گواه گیریم تا بطور واقعی دریابیم در برابر رژیم تا بُن دندان مسلحی همچون رژیم جمهوری اسلامی، چه راهبردی ثمربخش بوده و از چه روشی باید سود جست تا به رهائی و آزادی دست یافت. حکومتی که ابتدائیترین حقوق انسانی را محترم نمیشمارد و همواره پاسخاش گلوله، طناب دار و سنگسار میباشد؛ چگونه میتوان با اتخاذ روشهای مسالمتآمیز و نرم و از طریق گفتمان مانعی این همه جنایات و اعدامها گردید؟
واقعیت این استکه استانداردهای تعیین شدهی سیاسی رژیم جمهوری اسلامی به گونهای دیگر تعریف شده است که با جامعهی مدافعی انسانی هیچگونه مطابقتی ندارد. در این میان تودههای ستمدیده کوچکترین توهمی نسبت به ماهیت رژیم جمهوری اسلامی ندارند و در عمل آموختهاند که سران حکومت همچنان بر یگانه سیاستشان پایبندند و میدانهای دار و تیر را بر دوام نگه خواهند داشت. این طبیعت و قانونِ ذاتی سران رژیم است. رژیمی که خون رگهایاش در اثر اعدامهای دستهجمعی جاری میشود، نمیتواند با دستان خود بر حیاتاش پایان بخشد.
دولتمردان رژیم یک راه را در برابر میلیونها انسان، انتخاب نمودهاند؛ بنابراین با یک راه میتوان با او به مقابلهی تمام کننده برخاست و آنهم راهی جز قهر انقلابی سازمانیافته نیست. بدون شک جبر زمانه بدون توجه به تمایلات درونی منفعتطلبان، انسانها را بدان سمت خواهد کشاند. تاریخ گواهی این مدعاست و همچنین قضاوت تاریخی را نمیتوان به بازی گرفت و مسیر آنرا بنابه گرایشات سیاسی خود تغییر داد و از روشهای غیر موثر و نا کارآمد بمنظور دگرگونی بنیادی سود جست. مطئمناً جامعهی ایران هم، از راه و متدی پیروی خواهد نمود که دیگر انقلابات از آن بهرهمند گردیدهاند. مطئمناً روزی فرا خواهد رسید که خلقهای ستمدیدهی ایران تأوان همهی جنایتکاریهای رژیم جمهوری اسلامی را باز پس گیرند و سران حکومت را به سزای اعمال ننگینشان خواهند رساند.
بنابراین مردم ایران در نبود رژیمهای ضد خلقیای همچون رژیم جمهوری اسلامی و در پرتو حاکمیت کارگران و زحمتکشان استکه از امنیت اجتماعی برخوردار خواهند گردید و خیابانهای ایران دیگر نه شاهد صحنههای دردناک اعدامهای دستهجمعی بلکه به تصویر در آوردن آزادیهای اجتماعی – سیاسی بمنظور سازندگی مطلوبتر جامعه خواهد بود.