قهرمانان دوران آزاد سازی اطلاعات به نفع مردم!

همیشه حکومت امریکا مدعی بود که بر علیه مردم “خودی” جاسوسی نمی کند! سازمان اطلاعات مرکزیش را “فقط برای جاسوسی بر علیه دیگران” بکار می برد! همیشه منکر بودند اینها که سرکوب و جاسوسی ، خودی و غیر خودی نمی شناسد”! همیشه منکر بودند که مخالفین نظام جنایتکار سرمایه داری حتی انها که کاملا صلح طلب هستند قربانی حاکمان در غرب می شوند! منکر بودند که هزاران هزار مخالف سیاسی در غرب در خون می غاطند و سر به نیست می شوند توسط سازمانهای جاسوسی خود این حکومتها!

مدعی بودند که “دموکراسی” با مخالف سیاسی به ملایمت برخورد می کند.البته طرف مقابل در جامعه همیشه می دانست که حقیقت جز اینست.زندانهای سیاسی مخفی و صحنه سازیها و بستن اتهامات “غیر سیاسی” بر علیه فعالین سیاسی سنتی شناخته شده بود.ملیونها فعال سیاسی در امریکا می دانسته اند که سازمانهای اطلاعاتی امریکا مرتب در حال کنترل تمامی ارتباطات انها هستند.اینها برای ازادیخواهان کشورهای غربی امری شناخته شد بود.

دوران ویکی لیک و اینترنت و فیسبوک و تویتر مرحله جدیدی است که همه این حقایق را بیشتر و دقیقتر جلوی روی مردم قرار می دهد و دینامیک بسیار پرقدرتی برای پیشروی جامعه و فعالینش فراهم می آورد.

سوال های مهمتری مطرح است و خالا در سطح جهانی هم مطرح است: ایا حکومتها حق دارند از مردمشان جاسوسی کنند به بهاته “امنیت”؟حکومت امریکا از هم اکنون دارد مدعی می شود که جاسوسیهایش بر علیه مردم بخاطر حلوگیری از بمب گذاریهاست! مدعی شده اند تا بحال 50 مورد را از طریق جاسوسی کسف کرده اند! همان توجیه شناخته شده همه دیکتاتوریها!

بیشتر در مورد ماجرای سنودن

ادوارد سنودن جوان 29 ساله و کارمند سابق یک کانترکتور خصوصی که برای سرویس مرکزی اطلاعاتی حکومت امریکا کار می کرد.او اطلاعات محرمانه حکومت امریکا و انگلیس را در موضوع جاسوسی وسیع و گسترده بر علیه شهروندان امریکا منتشر کرد که در سازمان ملی امنیت حکومت امریکا متمرکز شده است. او می گوید تلاش دارد مردم را آگاه کند از انچه بنامشان در حال انجام است.

گفته می شود اطلاعات منتشر شده از سوی سنودن ، وسیع ترین نشت اطلاعات در تاریخ تاسیس سازمان ملی اطلاعات امریکاست. ماتیو اید از تاریخ دانان این موضوع معتقد است که اطلاعات منتشر شده توسط سنودن ، اثبات می کند که سازمان اطلاعات ملی امریکا مدتهاست به وسیعترین شکلی تمامی ارتباطات شهروندان امریکا را زیر نظر دارد. در تاریخ 14 ژوئن 2013 دادستانی حکومت امریکا بطور رسمی قرار دستگیری سنودن را صادر کرد به اتهام دزدی اطلاعات طبقه بندی شده دولتی .

سنودن از اویل سال 2013 تلاش کرد با خبرگزارانی که روی موضوع جاسوسی حکومت امریکا بر علیه مردم کار کرده اند تماس بگیرد و بارها گفته بود که می داند جانش بخاطر انتشار این اطلاعات بخه خطر خواهد افتاد.او سرانجام ماه پیش به هنگ گنگ فرار کرد و در انجا هم دادستانی و حکومت امریکا تلاش کردند او را از دولت چین پس بگیرند.

عکس العملها و آخرین اخبار:

بنا به گزارشات، سیا حمایت مردم جهان در حمایت از او سرازیر شده و امضای 100 هزار نفر حامی او برای متوقف کردن پروسه دستگیری او به کنگره امریکا فرستاده شده.تظاهرات هزاران نفره مردم در هنگ کنگ در تاریخ 15 ژوئن 2013 در حمایت از او نیز نمونه دیگری از حمایت جهانی از اوست.بنا به امارگیری در هنگ کنگ بالای 50 در صد مردم معتقد هستند که سنودن نباید به حکومت امریکا پس داده شود و 33 در صد مردم هنگ کنگ معتقد هستند او یک فهرمان است.

بنا به اخرین خبرها ، دولت چین زیر فشار حکومت امریکا سرانجام او را از هنگ کنگ اخراج کرد و او به موسکودر تاریخ یکشنبه 23 ژوئن پرواز کرد. وضعیت سنودن مشخص نیست.گفته می شود او از حکومتهای اکوادور ،ایسلند یا کوبا تقاضای پناهندگی کرده و فشار خکومت امریکا برای استرداد او همچنان رو به افزایش است. جولیان اسانژ امروز با اطلاعیه ای اعلام کرد که سنودن یک فعال سیاسی است و نه یک جاسوس. اسانژ حمایت کامل خود را از سنودن اعلام کرده است و فعالیتهای قانونی سنودن برای گرفتن پناهندگی را از حمایت می کند.

سنودن همچنان تلاش دارد اطلاعات بیشتری را از جاسوسی حکومت امریکا انتشار دهد و سخنگوی حکومت امریکا هم ضمن عدم رد صحت اطلاعات منتشر شده امروز اعلام کرد که “ما در حال بررسی هستیم تا ارزیابی کنیم چقدر بیشتر سنودن می تواند به ما ضربه بزند”!

چه خواهد شد؟

در مورد اسانژ حکومت امریکا نتوانست او را به زندانهای مخوف خودش بکشد. دنیائی در دفاع از اسانژ برخواست. خالا نوبت سنودن است که یکبار دیگر ضعف حکومت امریکا که با قلدری دارد او را از کشورهای دیگر “مطالبه” می کند نشان دهد. تا همینجا هم خکومت امریکا شکست خورده! هم در حفظ اسرار جاسوسیش بر علیه مردم و هم برای توحیهاتی که برای حاسوسی اعلام کرده! دنیای اینترنت و ارتباطات جهانی مردم این افق سرکوب و پلیس بازی و تنبیه مخالفین را برای اینها غیر قابل تداومتر کرده است.

سنودن تا همینجا کنار اسانژ بعنوان یک فهرمان ازاد سازی اطلاعات به نفع مردم دنیا معرفی شده و هر چه خکومت امریکا و حکومت انگلیس بیشتر ایت بازی را ادامه دهند با تلاشهایشان بیشتر مهر تایید به صحت تلاشهای او خواهند زد. بواقع دیدن این صحنه ها همان قدر در قلب ازادیخواهان تاثیر گذار و شادی اور است که دیدن خیزشهای مردمی در ترکیه و همه جای دنیا!

حکومتها دیگر صاحب مردم و سرنوشتشان نیستند.توجیهات در تداوم جاسوسی و سرکوب مخالف بنام امنیت ملی بیشتر و بیشتر نخ نما می شود! زنده باد ازاد سازی اطلاعات به نفع مردم و سعادتشان به نفع ایجاد فضای ازادی بیان بدون قید و شرط در همه دنیا!

ترکیه علیه دیکتاتور به پا خواست

اعتراض کوچکی که در ترکیه به یک رو در رویی تمام عیار میان مردم و حکومت تبدیل شد همچنان ادامه دارد. سراسر ترکیه و مخصوصا میدان تقسیم ۱۸ روز است که به صحنه  جدالی بزرگ میان نسلی بپاخاسته از یکطرف و دولت اسلامی سرمایه داران تبدیل شده است. نبردی شورانگیز که شکست و پیروزیش هم برای طبقه حاکم و هم برای صف آزادیخواهی و برابری طلبی اهمیت حیاتی دارد.  

درمیدان تقسیم همان پرچمی برافراشته شده است که انقلابیون میدان تحریر دوسال پیش بر دوش کشیدند. این نبردی برای نان، آزادی و کرامت انسانی است. تعجب نکنید اگر یک مقاومت دهها نفره در دفاع از محیط زیست به یک رودررویی تمام عیار با یک حکومت آنهم در سراسر ترکیه تبدیل شد. این بارانی در آسمان بی ابر نبود. این طغیان نسلهایی است که سالها زیر  دست و پای دیکتاتورهای نظامی و بعدا دولت اسلام گرای اردوغان له شده اند. این شورش علیه ریاضت اقتصادی تحمیل شده توسط دولت نئولیبرال اسلامی اردوغان، علیه فقر اقتصادی و بیکاری، علیه فساد اداری و سرکوب سیاسی است. این شورش علیه دولتی است که دستور کار سیاسی اش تامین امنیت سرمایه در دوشیدن طبقه کارگر ترکیه است. شورش علیه نوکر اسلامی صندوق بین المللی پو و بانک جهانی است. در عین حال این شورش علیه دست درازی یک دولت اسلامگرا به ارزشهای سکولار جامعه است. جوانی در میدان تقسیم با یک جمله مضمون سکولار اعتراض جاری را در یک جمله کوتاه اعلام کرد: “ما نمیخواهیم در ایران (جمهوری اسلامی) زندگی کنیم”! 

ترکیه کارگران، ترکیه جوانان پیشرو و سکولار، ترکیه زنان و مردان آزادیخواه و مدرن همچنان در مقابل ترکیه سرمایه و دولت متحجر اسلام گرایش مقاومت میکند. نه تنها مقاومت میکند بلکه به ساحت تمام مقدساتش تعرض کرده است. میدان تقسیم بعد از ۱۸ روز مقاومت پرشور در مقابل توحش عنان گسیخته دستگاه سرکوب سرمایه همچنان در جوش و خروش است. تا لحظه نوشتن این سطور، حکومت حزب “عدالت و توسعه” نتوانسته است مردم را به خانه ها برگرداند و مردم هم نتوانسته اند دولت را بزیر بکشند. آینده این نبرد سیاسی هم برای ارتجاع حاکم در ترکیه و متحدین جهانیش و هم برای جنبش آزادیخواه و عدالت طلب جاری مهم است. این نبرد ممکن است به یک انقلاب علیه نظم حاکم ارتقا یابد  و ممکن است فروکش کند که بازهم در مقطعی دیگر سربلند خواهد کرد. اما خیزش ترکیه تا همینجا این واقعیتها  را در مقابل ما قرار داده است: 

۱- دولت اسلامی اردوغان علیرغم رجزخوانیهای اولیه اش، علیرغم توحش عنان گسیخته ارگانهای سرکوبش هنوز قادر نشده است میدن تقسیم این قلب طپنده آزادی و عدالت را از حرکت باز دارد. دولت از رفتار خشن پلیس اش عذرخواهی کرد و میدان تقسیم گول نخورد. دولت اولتیماتوم داد و نتوانست مبارزین میدان را مرعوب کند. دولت زرادخانه عظیم گاز اشک آور و گاز فلفل و پلیس و نیروهای امنیتی آدمکشش را به میدان آورد و در مقابل، مردم با ابتکارات خیره کننده ای هر یورش حکومت را خنثی کردند. نخست وزیری که افتخار ول کردن ترکیه  زیر دست وپای “غارتگران” سرمایه جهانی را یدک میکشد، مردم معترض را “چاپولچی” (غارتگر) خطاب کرد و مردم با فریاد “ما هر روز غارت میکنیم”، “ما همه غارتگریم”، غارت را در ادبیات سیاسی ترکیه و جهان به “شورشگر” علیه نظم حاکم تبدیل کردند. دیکشنریهای اینترنتی در مقابل غارتگر معنای جدیدش را ثبت کردند.

بعد از ۱۸ روز سرکوب خونین، مبارزین تقسیم در سنگرهایشان  آواز “تصور کن” جان لنون را میخوانند و خود را برای نبرد در صبحگاه بعدی آماده میکنند.  بعد از ۱۸ روز باران گاز فلفل بر مبارزان تقسیم، قدرت سرکوب دولت با یک پلاکارد خصلت نما به سخره گرفته شد: ما نسل کودکانی هستیم که ماشینهای سمپاشی را دنبال میکردیم؛ ما را از گاز فلفل نترسانید!

۲- اگر دو سال پیش، میدان تحریر به سمبل مبارزه علیه آلترناتیوهای سکولار ناسیونالیست پرو غرب تبدیل شد؛ امروز میدان تقسیم دارد به سمبل مبارزه علیه آلترناتیو اسلامی میانه روی تبدیل میشود که بورژوازی ترکیه و غرب دهسال تمام زیر بغلش را گرفتند.  

۳- میدان تحریر در همان مدت کوتاه جوش و خروش انقلابیش، الگویی از یک جامعه آزاد و برابر را در مقابل جهانیان به نمایش گذاشت. جامعه ای که در آن از مذهب و ملیت کسی نپرسیدند؛ جامعه ای که در آن تبعیض به هیچ معنایی جا نداشت؛ جامعه ای که در آن کسی جرئت نکرد به حرمت زنان تعرض کند؛ جامعه ای که برای همه خلاقیتها جا داشت. میدان تقسیم، یکبار دیگر تجربه میدان تحریر را تکرار میکند. میدان تقسیم توسط مدافعینش “جمهوری آزاد تقسیم” نام گذاشته شد. جمهوری ای که در آن زن و مرد، پیر و جوان، مذهبی و غیر مذهبی، کارگر و دکتر و مهندس و پرستار همه قدرت خلاقه شان را روی هم ریختند تا لحظات آزادی و عدالت را باهم تجربه کنند. در میدان تقسیم جوانانی که سالهای سال با سموم ناسیونالیسم ترک بمباران شده بودند، دوشادوش جوانانی قرار گرفتند که تحت عنوان ترک کوهی توسط ناسیونالیسم ترک تحقیر شده اند. در میدان تقسیم، در لحظه مبارزه علیه رژیمی که جای دیکتاتورهای نظامی سابق را گرفته است، عکس انقلابیونی بر بالای دیوارها رفت که بدست جوخه های مرگ ناسیونالیسم نظامیان حاکم سابق کشته شده اند. میدان تقسیم به صحنه مبارزه علیه هر دو رژیم، نظامیان قبل و اسلامیون امروز تبدیل شده است.   

۴- مقاومت میدان تقسیم با همان ابزاری سازمان یافت که مقاومت میدان تحریر: اس ام اس، فیسبوک، تویتر و … در ترکیه ای که زندان ژورنالیستهای آزادیخواه است، ژورنالیسم اجتماعی شهروندان خفقان نظم حاکم را در هر ریخت و نبرد باشکوهش را در مقابل چشم جهانیان پیش برد. در نقطه مقابل، دقیقا همان شگردها و همان روشهای میدیایی بن علی و مبارک توسط اردوغان و حزبش بکار گرفته شد: آنگاه که دود و آتش فضای میدان تقسیم را پرکرده بود، تلویزیونهای سر به سرمایه و دولتش، از اسب پیشکشی دولت ترکمنستان به رئیس جمهور گزارش های پر آب و تاب پخش میکرند و نخست وزیر در باره “اوباشی که از خارج دستور میگیرند؛ اقلیتی که میخواهند نظم را به هم بزنند” وراجی میکرد. اما مثل همه انقلابات منطقه، ابرهای نازک خفقان ژورنالیستی طبقه حاکم در مقابل پرتو خیره کننده گزارش مستقیم شهروندان ژورنالیست بسرعت آب شدند و ناپدید شدند. 

۵- این ویژگی همه مقاطع انقلابی است که دخالت در سیاست را از قلمرو احزاب متعلق به نظم حاکم فراتر میبرد و توده های وسیع را درگیر میکند. انقلاب، در یک چشم به هم زدن، عرصه سیاست را که در حالت متعارف میدان یک تازی احزاب حاکم است به روی توده هایی باز میکند که شاید هرگز به خود به عنوان سیاسی نگاه نکرده اند. در میان دهها هزار نفری که در سراسر ترکیه با نیروهای نظم حاکم نبرد کردند، در میان جوانانی که باریکادهای تقسیم را برپا کردند و نبردی تحسین برانگیز با نیروهای ارتجاع را پیش بردند تعداد زیادی بودند که هرگز عضو حزبی نبوده اند و هرگز درگیر سیاست نبوده اند. به یمن قدرت خبر رسانی اینترنتی توسط ژورنالیسم شهروندان، ژورنالیسم حاکم قادر نشد نه تنها مردم را از حقایق بی خبر نگه دارد بلکه نتوانست تصویر وارونه از اوضاع بدهد و مردم را در بهترین حالت بی تفاوت نگه دارد. طبقه حاکمی که نتواند حقایق را مخفی یا وارونه کند در مقابل انقلابات صدمه پذیر تر است. 

۶- محافلی از طبقه حاکم در ترکیه شایع میکنند که پشت همه این اتفاقات توطئه ای خوابیده است و میخواهند در متن یک هرج و مرج سیاسی، نظامیان حاکم سابق که متخصص کودتا هستند را به نام امنیت و آرامش دو باره بر سرنوشت مردم حاکم کند. 

اولا، طبقه بورژوای ترکیه دقیقا به خاطر ورشکستگی آلترناتیو سیاسی نظامیان ناسیونالیست به آلترناتیو حزب اسلامی عدالت و توسعه روی آورده است. آن چیزی را که دیکتاتوری ناسیونالیستی نظامیان منفور در ترکیه نتوانسته بود به این طبقه بدهد، دهسال است که ناسیونالسم اسلامی حزب عدالت و توسعه توانسته است در اختیار طبقه بورژوای ترکیه قرار دهد. آزموده را آزمودن خطاست. بورژوازی ترکیه و هم طبقه ای هاشان در جهان، در متن یک خیزش انسانی که هیچ اثری از سمپاتی به هیچ کدام از آلترناتیوهای بورژوایی نشان نمیدهد به آلترناتیو ورشکسته سابق روی نمی آورند. احزاب اپوزیسیون سر به ناسیونالیسم نظامیان سابق، اگر چه تلاش میکنند خود را با اعتراض تداعی کنند اما علیرغم تحزب سیاسی شان، در مقابل شعارها و خواسته ها و مطالبات و رادیکالیسم جنبش اعتراضی حاضر، جنبشی که فاقد یک رهبری سراسری منسجم است، هنوز حاشیه ای هستند. بورژوازی ترکیه و سرمایه جهانی همدوشش در مقابل ضربه اولیه اعتراضات سرگیجه گرفته اند. آلترناتیو نورسیده اسلامیشان در حال فروپاشی است و آلترناتیو نظامی ناسیونالیستی قبلا خودش شکست خورده است. 

ثانیا، یک فاکتور مهم در پیروزی هر کودتایی، انفعال و وحشت اکثریت مردم است. اکثریت مردم ترکیه الان دارند قدرت خودشان را در مقابل همه ابزارهای سرکوب طبقه حاکم به نمایش میگذارند؛ ابزارهایی که هر کودتای احتمالی باید از طریقش ترس و وحشت ایجاد کند. ابزار کودتای احتمالی آینده در حال حاضر خود موضوع تعرض است. ترکیه بیش از هر زمانی از تاریخ سیاسی اش آماده است با یک ضد کودتا هر کودتای احتمالی را به چالش بکشد. 

۷- و بالاخره، اعتراض در ترکیه با همان معضل بنیادی روبروست که انقلابات منطقه را فعلا در میانه راه زمینگیر کرده است: رهبری انقلابی. در ترکیه، مثل تونس و مصر و کشورهای منطقه، حزب انقلاب غایب است: حزبی که بتواند فعالین پیشرو طبقه کارگر و نیروهای رادیکال پراکنده در آنکارا و استانبول و مراکز کار و زندگی را در صف خود متشکل و متحد کند، حزبی که بتواند خود را به مثابه یک آلترناتیو زیر و روکننده قابل اعتماد اکثریت مردم در مقابل جامعه قرار دهد؛ حزبی که بتواند به انتخاب اکثریت مردم تبدیل شود؛ حزبی که بتواند انرژی و خلاقیت و انساندوستی و آرمانخواهی و جسارت و ابتکار توده های انقلابی را در قالب یک سازمان سیاسی در خود متمرکز کند و با نقشه و سازمانیافته همه ترفندهای سیاسی طبقه حاکم و آلترناتیوهایش را یک به یک خنثی کند و با یک قیام نقشه مند قدرت سیاسی حاکم را در هم بشکند و اداره جامعه را بدست ارگانهای منتخب مردم بسپارد. این نقص بنیادی تمام انقلابات منطقه از جلمه خیزش مردم ترکیه است.

بازگشت شیخ دیپلمات با ریاست جمهوری

در فاصله کناره گیری او از دبیری شورای عالی امنیت ملی تا پیروزی در انتخابات ریاست جمهوری هم او و گروه مذاکره کننده اتمی همراهش از سوی منتقدان نزدیک به حکومت و حتی از طرف گروه مذاکره کننده فعلی، که از قضا رقیب انتخاباتی اش شد، به خیانت به کشور و عقب نشینی در برابر کشورهای غربی متهم شدند.

در سال های نخست ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد، حسین موسویان یکی از اعضای گروه مذاکره کننده آقای روحانی، به اتهام جاسوسی محاکمه و تبرئه و سپس به اتهامی دیگر از خدمات دولتی محروم شد. او اینک در آمریکا زندگی می کند.
آقای روحانی در کتاب خاطراتش به پایان دوره کاری خود پس از ۱۶ سال در شورای عالی امنیت ملی و ۲۲ ماه مذاکرات اتمی همزمان با روز دوازدهم آغاز به کار محمود احمدی نژاد اشاره می کند و می نویسد که پس از اولین و آخرین دیدار با آقای احمدی نژاد با علی لاریجانی تماس گرفته و گفته بود «ظاهرا باید خودتان را زودتر برای گرفتن امور آماده کنید.»
آقای احمدی‌نژاد در آن دیدار خواستار تماس تلفنی حسن روحانی با محمد البرادعی مدیرکل وقت آژانس بین المللی انرژی اتمی و «پرداخت تمام مخارج آژانس از سوی ایران شد.»

آقای روحانی در این خاطرات از شرایط ایران و فشار برای پایان تعلیق غنی سازی و ساخت و مونتاژ سانتریفوژها در پایان دولت محمد خاتمی، مخالفت با مذاکره با آمریکا و رد پیشنهاد جورج بوش، رئیس جمهور وقت آمریکا برای حل و فصل اختلافات با ایران و از دست رفتن پیشنهاد همه پرسی و رفراندوم که «سران کشور با آن مخالف نبودند اما همزمان با انتخابات ریاست جمهوری مناسب نمی دانستند» روایت می کند.
او با لحنی حسرت بار و افسوسناک می گوید «اساس امور در شورای عالی امنیت ملی ایران این است که نگرانی نداشته باشیم اما در این شش سال نگرانی ها کمتر نشده است.»
از زمان ورود آقای روحانی به رقابت های انتخاباتی، مهمترین جنبه تبلیغات او انتقاد از شیوه مذاکرات اتمی در دولت محمود احمدی نژاد بود که عملا تحریم های گسترده بین المللی را برای ایران به دنبال داشته و اقتصاد ایران و معشیت شهروندان ایرانی را در یکی از بحرانی ترین دوران خود قرار داده است.
جمله کلیدی او با این مضمون که “خیلی خوب است سانتریفوژهای اتمی بچرخد به شرطی که کشور و زندگی مردم هم بچرخد” در روزهای منتهی به رای گیری، مایه دلخوشی طرفداران و دستمایه انتقاد رقیبانش بود.
وعده آقای روحانی برای بازگرداندن پرونده اتمی ایران از شورای امنیت سازمان ملل و تلاش برای رفع تحریم ها با سیاست تنش زدایی و اعتمادسازی به شیوه ای است که او پیشتر ۲۲ ماه در دولت محمد خاتمی پیش گرفته بود.
اجرای این وعده به تعبیر رای دهندگان یعنی کاهش فشارهای جهانی به ایران و بهبود وضعیت اقتصادی مردم.

در برابر، رقیبان حسن روحانی و به طور مشخص سعید جلیلی، مذاکره کننده ارشد اتمی که نزدیک به ۶۸ ماه مشغول مذاکرات اتمی بوده، شیوه آقای روحانی را عقب نشینی در برابر غرب و سیاست خود را ایستادگی و مقاومت عنوان می کردند.
وعده انتخاباتی آقای جلیلی در عرصه بین المللی ادامه رادیکال تر سیاست های هشت ساله محمود احمدی نژاد همراه با تسلط بیشتر دولت بر عرصه های اجتماعی بود.
تجربه ای که از اجرای این سیاست برای عمده رای دهندگان ایرانی وجود داشت به معنای بدتر شدن وضعیت اقتصادی، کاهش بیشتر اعتبار بین المللی ایران، ضعیف تر شدن سطح زندگی و در یک کلام دشوارتر شدن معیشت بود.
موضوع اصلی یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری در جریان رقابت ها و مناظره ها، اقتصاد و معیشت مردم شد اما روشن بود که اقتصاد متغیری کاملا وابسته به سیاست خارجی و مشخصا سیاست های اتمی ایران است.

در چنین وضعی، انتخابات در آخرین روزها به مثابه یک رفراندوم و همه پرسی میان دو شیوه مذاکرات اتمی هم بدل شد.
مبتکر سیاست تهاجمی و طلبکارانه در ابتدا محمود احمدی نژاد بود. با به بن بست رسیدن این سیاست و به وجود آمدن موانعی در سیاست تازه احتمالی، آقای احمدی‌نژاد در سکوتی اعتراضی از این پرونده کنار رفت، اما شیوه تهاجمی و ماجراجویانه او به شیوه ای دیگر از سوی مذاکرکنندگان ادامه پیدا کرد و تا آخرین روزهای پیش از آغاز رقابت های انتخاباتی هم از سوی آقای جلیلی دنبال شد.
در جریان مناظره ها معلوم شد که این سیاست ها علیرغم حمایت آیت الله علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی، حتی مورد تایید اکبر ولایتی مشاور امور بین‌المللی او هم قرار نداشت.
در انتخابات دوره پیش، میرحسین موسوی، نامزد معترض به نتایج انتخابات در یکی از بیانیه های خود با انتقاد از سیاست های اتمی خواستار برگزاری همه پرسی درباره ادامه یا توقف آن شده بود که این درخواست پاسخی از سوی حکومت نگرفت.
چهار سال بعد از آن روزها، در انتخابات ریاست جمهوری این دوره، سعید جلیلی دبیر شورای عالی امنیت ملی و نماینده سیاست مقاومتی و تهاجمی و حسن روحانی دبیر اسبق شورای امنیت ملی و نماینده سیاست تنش زدایی و اعتمادسازی حضور داشتند و عملا انتخابات ریاست جمهوری را به همه پرسی میان این دو دیدگاه تبدیل کردند.
نتیجه این انتخابات پیروزی قاطع نامزدی شد که سیاست تنش زدایی را وعده می داد.
اینک حسن روحانی مذاکره کننده پیشین اتمی ایران در قامت رئیس جمهور آن هم درست در دهمین سالگرد طرح پرونده اتمی ایران در آژانس بین المللی اتمی و آغاز مذاکرات با سه وزیر اروپایی، به صحنه سیاسی بازگشته است.
این مذاکرات در اواسط سال ۱۳۸۲ در تهران آغاز شد و به رفع خطر احتمالی حمله آمریکا به ایران (در برهه حمله نیروهای ائتلاف به رهبری آمریکا به عراق و سقوط صدام) و دور شدن پرونده اتمی از شورای امنیت و منتفی شدن تحریم های احتمالی در آن مقطع منجر شد.