بار تحريمها نبايد به دوش كارگران بيفتد

در كشاكش ميان جمهوري اسلامي و آمريكا و دولتهاي غربي٬ اكنون سياستهاي تحريمي گسترده اي عليه جمهوري اسلامي به كار گرفته شده است و هرروز اين تحريمها تشديد ميشود. آخرين اقدام طرحي است كه اتحاديه اروپا براي تشديد تحريمها عليه ايران در دستور گذاشته و قرار است وزراي خارجه اين اتحاديه در نشستي آنرا به تصويب برسانند. اين تحريمها شامل بانكها٬ صنايع نفت و گاز و حمل و نقل و هواپيمايي و صنايع بزرگ ايران كه در دست سپاه پاسداران و نهادهاي دولتي است ميگردد. اين طرح در ادامه تحريمهايي است كه شوراي امنيت اخيرا تصويب كرد و تحريمهايي كه دولت آمريكا عليه جمهوري اسلامي بكار گرفته است. بسياري از شركتها و كارخانجات و كنسرسيومهاي نفت و صنايع بين المللي بدليل اين تحريمها از ادامه فعاليت در ايران خودداري كرده و سرمايه هاي خودرا از ايران خارج كرده اند. برخي از اين شركتها سالها طرف اقتصادي مهمي در مراودات اقتصادي بين المللي جمهوري اسلامي بوده اند. سران حكومت اسلامي تلاش ميكنند نشان دهند كه اين تحريمها تاثيري بر اقتصاد ايران ندارد. اما تا همينجا صنايع بسياري تعطيل شده٬ قيمتها چندين برابر شده٬ صدها هزار كارگر بيكار شده اند٬ نپرداختن دستمزدها توسط كارفرمايان گسترش بيشتري يافته٬ و اقتصاد ايران به سوي اقتصاد قاچاق و زير زميني روي آورده است.

نمونه اي از اين بيكارسازيها در عسلويه است كه در همين دو سه ساله تعداد كارگران شاغل در آنجا از ٦٠ هزار به هشت هزار كاهش يافته است. يا در ايران خوردو هم اكنون بخش های بسیاری از کار تعطیل است. از جمله گزارش ميشود كه در این کارخانه کارکنان ستادی به خانه فرستاده شده و اضافه کاری ها قطع شده است. تولید شیفت اول ال نود تعطیل شده و ایران خودرو دیزل یک ماه است متوقف شده است. همچنین شیفت صبح سایپا تا ساعت ١١ بیشتر کار ندارد. 

نكته اي كه اينجا ميخواهم بدان بپردازم مقابله كارگران و مردم با فشارتحريمهاست. جمهوري اسلامي سعي ميكند بار اين تحريمها را بر دوش كارگران و مردم بيندازد. خواه ناخواه اگر كارگران و مردم به مقابله اي جدي با فشارهاي ناشي از اين تحريمها دست نزنند فقر و مشقت و بيكاري زندگي بخشهاي وسيعي از مردم و بويژه كارگران را مچاله خواهد كرد. گراني باز هم بيشتر و بيكاري ميليونها نفري نتيجه فوري اين وضعيت اقتصادي است. راه مقابله با همه اينها تداوم خيزش انقلابي است كه يك سال است در كورانش هستيم. مسئول اين تحريمها و اين كشاكش و عواقب و فشارهاي ناشي از آن ما مردم نيستيم و نبايد اجازه دهيم كه ما را قرباني كنند. حكومت بايد زندگي تك تك مردم را تامين كند. مساله اتمي و غيره مساله و معضل كارگران و مردم نيست. دولت در قبال زندگي ما و كل جامعه مسئول است. دولتي كه نميتواند نيازهاي اوليه مردم را تامين كند. دولتي كه اساسا حياتش متكي بر سركوب و اعدام و سنگسار و جنايت است بايد برود. ما نه سلاح اتمي ميخواهيم و نه فقر و مشقت و بيكاري. راه مقابله با همه اين بدبختيها نيز سرنگوني اين حكومت است.

ترديدي نبايد داشت كه در قدم اول ميتوان بايك جنبش قوي مطالباتي در مقابل اين فشارها صف آرايي كرد. و راهي جز اين وجود ندارد. به راه انداختن يك جنبش قوي بر سر افزايش دستمزدها ، يك ميليون تومان در گام اول، يك جنبش قوي در برابر بيكارسازيها اولين گامي است كه كارگران بايد بردارند و فعالين و رهبران كارگري بايد براي براه انداختن يك موج سراسري مقابله با جمهوري اسلامي و دفاع از زندگي كارگران خودرا هماهنگ و متحد و آماده كنند. متحد شدن حول خواستهاي سراسري حياتي و فوري است. به ما كارگران ارتباطي ندارد كه مواد اوليه هست يا نيست، نقدينگي هست يا نيست، ما كارگران دستمزدمان را ميخواهيم. ما كارگران تا آخرين قران طلبهايمان را از جيبشان بيرون ميكشيم. ما كارگران در برابر بيكارسازيها مي ايستيم و دولت در قبال بيكاري موظف است بيمه بيكاري مكفي و درگام اول يك ميليون تومان بدهد. بهانه فشار بين المللي بهيچ وجه از نظر كارگران و مردم قابل قبول نيست. حكومت برود مشكلي را كه خودش ايجاد كرده با رقبايش حل كند.

در برابر اين تعرضات بايد تشكلهاي سراسري خود شوراهايمان را اعلام كنيم. مجامع عمومي مان را به محل اتحاد و تصميم گيريهايمان تبديل كنيم و حول خواستهاي مشتركمان جمع شويم. قطعنامه اول ماه مه مان را دوباره روي ميزمان بگذاريم و بگوييم ما كارگران خواهان يك زندگي انساني هستيم. بگوييم اعدام بايد لغو شود. سنگسار بايد لغو شود. در برابر طرح هاي عفاف و حجاب و قلدري هايشان بايستيم. خواهان آزادي فوري كارگران زنداني و همه زندانيان سياسي از زندان شويم و با قدرت جلو بياييم. امروز در بخش اعظم مراكز كارگري اعتراض و مبارزه است . يك محور مهم اين مبارزات عليه بيكارسازيها و براي نقد كردن دستمزدها و خواستهاي فوري ديگر است. ميتوان با مبارزات متحد در شهرهاي مختلف به تدارك اعتصابات سراسري رفت و با بيانيه ها وقطعنامه هاي خود با خواستهايمان جلو بياييم. نه فقط در شرايط انزواي بين المللي جمهوري اسلامي نبايد از اين خواستها كوتاه آمد بلكه برعكس بايد مبارزه براي به كرسي نشاندن تمام خواستهايمان را تشديد كنيم. اين عاجل و فوري و حياتي است. با برپايي يك جنبش سراسري در دفاع از زندگي و رفاه و آزادي است كه ميتوان مانع اين شد كه فشارهاي بين المللي بر جمهوري اسلامي بدوش كارگران و مردم بيفتد.

امروز جمهوري اسلامي در اوج تشتت و انزوا و استيصال است، بايد فرصت را دريافت. امروز بيشترين اتحاد و همبستگي در ميان مردم وجود دارد. امروز توجه جهان به مبارزات ما مردم جلب است و زمينه براي جلب بيشترين همبستگي ها فراهم است، اين ها همه نيروي عظيمي است كه به مبارزات ما قدرت ميدهد و بايد از آن بهره گرفت. با برپايي يك جنبش قدرتمند عليه جمهوري اسلامي است كه شكافهاي غرب و رابطه شان با جمهوري اسلامي ميتواند واقعا جمهوري اسلامي را تضعيف كند و در عين حال مانع توطئه گري ها عليه انقلاب ما براي به زير كشيدن جمهوري اسلامي شود.

استثمارطبقاتی و خشونت جنسیتی

« زن بدبخت محکوم به بردگی تحمل ناپذیری شده بود و آقای م حقوق برده داری خود را که تحت حمایت قانون مدنی وحق مالکیت بود،اعمال می کرد.این حقوق مبتنی بر شرایط اجتماعی است که در آن عشق با احساسات خودجوش عشاق بی ارتباط می شود اما به شوهر حسود اجازه داده می شود چون خسیسی که گنجینه طلایش را پنهان می کند،بر زنش غل و زنجیر ببندد،چرا که زن بخشی از سیاهه کالاهای اوست»( پوشه وخودکشی: کارل مارکس)

خشونت به این دسته ها تقسیم شده است: خشونت جسمی،خشونت جنسی، خشونت روانی،خشونت اقتصادی. خشونت علیه زنان پدیده ای جهانی است و هم در کشورهای توسعه یافته و هم در کشورهای توسعه نیافته و در حال توسعه فراگیر است و شامل هر چهار شکل خشونت است. همچنین خشونت به دو صورت آشکار و پنهان نیز رده بندی می شود و در برخی نظامها به صورتی نهادمند اعمال شده و به شکل خشونت قانونی-حقوقی در می آید.

اما این خشونت از کجا می آید؟

نگاهی به آمارهای خشونت علیه زنان در جوامع مدرن و پیشرفته( در آمریکا در هر ثانیه یک زن مورد ضرب و جرح واقع می شود، در کانادا در هر ساعت بیش از 20 زن مورد خشونت قرار می گیرند و در هر هفته 2 تن به قتل می رسند، در سوییس از هر پنج زن یک نفر مورد خشونت فیزیکی شوهر خود قرار می گیرد،در سوئد سالانه 400 هزار زن از شوهران خود کتک می خورند[i]،در انگلیس از هر 10 زن هفت نفر در دوره زندگی شغلی دچار آزارجنسی می شوند[ii]) که جوامعی سکولارند،برابری حقوقی زن و مرد به طور نسبتا گسترده ای وجود دارد،مذهب تا حدودی حاشیه ای شده است/ البته به استثنای آمریکا که مذهب نقش اجتماعی و حتی گاه سیاسی دارد/ و خانه های امن برای زنان خشونت دیده وجود دارد بیانگر آنست که در خشونت علیه زنان صرفا مذهب،باورهای مردسالار،تبعیض حقوقی و فقدان امکانات و قوانین حمایتی دخیل نیستند/ گرچه عواملی مهم هستند به ویژه در جوامع سنتی،فقیر و دارای حکومتهای استبدادی و مذهبی/ و باید به دنبال یک نقطه کلیدی گشت که گشاینده راز تداوم خشونت علیه زنان در جوامع سرمایه داری مدرن باشد. با دریافت این نکته که پرخشونت ترین دوران زندگی زنان « سال اول ازدواج،دوران تنگنای مالی،تولد فرزندان،میانسالی» است[iii] می توان این موضوع را تبیین کرد.

به غیر از مورد « دوران تنگنای مالی» که به صراحت به عامل اقتصادی اشاره دارد، در سه دوره دیگر نیز امکان بروز مشکلات مالی یا فشارمالی ناگهانی عموما بیشتر است،یعنی سال اول ازدواج به دلیل اضافه شدن هزینه های ناشی از زندگی مشترک،تولد فرزندان و بار مالی آن و میانسالی و مشکلات ناشی از بازنشستگی و فقدان تامین مناسب برای آن.

همچنین در گزارشاتی که از نتایج اجرای سیاستهای تعدیل اقتصادی در کشورهای مختلف به دست آمده حکایت از آن دارد که کاهش خدمات اجتماعی،بیکاری،کاهش دستمزدها،کاهش امنیت شغلی و سایر جنبه های سیاستهای تعدیل به تبعیض علیه زنان و افزایش خشونت علیه آنها انجامیده است. آنها را از آموزش و خدمات بهداشتی محروم کرده است و تنش در خانواده را به دلیل فشارهای روانی ناشی از بیکاری و فقدان رضایت شغلی افزایش داده است که این یعنی خشونت علیه زنان.[iv]

در پژوهشی دیگر، بیکاری عامل 60 درصد خودکشی ها در ایران تشخیص داده شده است و بیان گشته است که رنج از بیکاری آزاردهنده تر از سوگ از دست دادن عزیزان است و طبعا این رنج که به پرخاشگری علیه خود( خودکشی)منجر می شود به مراتب بیشتر به پرخاشگری علیه دیگران(قتل،کودک آزاری،خشونت علیه زنان و …) می انجامد.[v]

پیوستگی آمار فقر و خشونت علیه زنان که براساس آمارهای سازمان ملل هر دو مساوی 70% است نیز یک نشانه مکمل برای تایید این نظر است.[vi]

خشونت علیه زنان در بسیاری موارد یک وسیله است برای تنزل دادن موقعیت زنان جهت ایجاد ناامنی شغلی و تحمیل کار ارزان به زنان. در تحقیقی که در انگلیس در دهه 1990 انجام شده است نشان داده شده که آزار جنسی و خشونت کلامی علیه زنان در محیط کار به قصد اعمال فشار بر آنها جهت کاهش دستمزد،تحمیل کارپاره وقت، تفکیک جنسیتی در محیط کار و تقسیم جنسیتی کار،جلوگیری از ارتقای شغلی صورت می گیرد. در این پژوهش در ضمن آمده است:«این تصور قدیمی و غلط که درآمد زنان نسبت به درآمد مردان به عنوان نان آور اصلی خانواده حالت فرعی و ثانویه دارد،در سالهای اخیر مکررا گفته شده تا وابستگی زنان به مردان را تقویت کرده و بهره کشی از زنان را به عنوان یک نیروی کارارزان تشویق نماید.»[vii]آری سرمایه داری برای سود نیازمند به باورهای مردسالار است و همینطور نیاز به استثمار کار بدون مزد زنان و ارزش اضافی حاصل از آن، یعنی کارخانگی.

حال فرض بگیریم که سرمایه داری از استثمار مضاعف زنان صرف نظر کند و استثمار را بطور مساوی و فرا جنسیتی اعمال کند و در نتیجه از تقویت ضمنی باورهای مردسالار دست بردارد و زنان را نیز از کار خانگی آزاد سازد( از طریق مکانیزه سازی کامل کار خانگی) و مناسبات پیشا سرمایه داری هم به طور کامل برچیده شوند و مذهب نیز کاملا به حاشیه رود/ فروضی که می دانیم کاملا خیالی می باشند و در عالم واقع در چهارچوب سرمایه داری امکان تحقق ندارند/ باز هم خشونت علیه زنان به دلیل بحرانهای سرمایه داری و فقر نسبی و گاه مطلق منتج از آن و فشارهای ناشی از آن رخ خواهد داد .

حال حتی اگر یک جامعه سرمایه داری را فرض کنیم که در رونق است و به بحران دچار نمی گردد/ بدیهی است که در این مورد هم می دانیم که این فرضی محال است/ نیز شاهد خشونت علیه زنان هستیم.جامعه ای که بر مالکیت خصوصی مبتنی است که « آن چنان ما را احمق و یک جانبه کرده که اشیا فقط زمانی از آن ماست که ما مالکش باشیم و سرمایه ما باشد و یا مستقیما به تصاحب ما در آمده باشد،ما خورده باشیم، ما نوشیده باشیم،ما پوشیده باشیم و ما در آن اقامت گزیده باشیم و به طور موجز هنگامی که ما از آن استفاده کرده باشیم » [viii] و جامعه ای که بر رقابت،خودپرستی، نفع خصوصی،جدایی انسانها و قانون جنگل یعنی « بمیر یا بمیران» استوار است و جامعه ای که در آن می توان عشق و لذت را خریداری کرد و پول حاکم بر جامعه است و انسانها و امور انسانی به کالا تقلیل داده شده اند، خشونت علیه زنان همانند هر عارضه دیگر اجتماعی نظیر خودکشی،کودک آزاری،اعتیاد، تن فروشی و … ذاتی آن است نه صرفا عارضه ای بازمانده از سنت، مذهب و باورهای مردسالار و مناسبات عشیره ای یا فئودالی. در نتیجه با آنکه مقابله با جادوی مذهب،فائق آمدن بر سنت،زدودن باورهای مردسالار،درهم کوبیدن مناسبات پیشاسرمایه داری،برقراری برابری حقوقی زن ومرد و قوانین حمایتی از زنان و ایجاد خانه های امن برای زنان خشونت دیده یا در خطر خشونت اقداماتی ضروری و مهم و مفید برای کاهش خشونت علیه زنان هستند اما کافی نیستند و بدون برچیدن سرمایه داری و برپایی چامعه ای که در آن ذات اجتماعی انسان شکوفا گردد و بر پایه تعاون انسانی باشد و در آن «می توان عشق را فقط با عشق،اعتماد را با اعتماد و غیره معاوضه کرد»[ix] محو کامل خشونت علیه زنان امکانپذیر نیست.

−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−−

[i] خشونت در خانواده; ریشه ها و انگیزه ها: بیژن هدایت،نگاه،دفترششم

[ii] پژوهشی درباره خشونت علیه زنان:ترجمه و گردآوری:حمید حمیدی

[iii] همان

[iv] جهانی کردن فقر و فلاکت:ترجمه و گردآوری:احمد سیف،نشر آگاه

[v] نشریه میس( نشریه تحقیقات اقتصادی خاورمیانه)

[vi] گزارش هزاره سوم

[vii] زنان و تبعیض: کیت فیگز،نشرگل آذین

[viii] دستنوشته های اقتصادی و فلسفی 1844، مالکیت خصوصی و کمونیسم:کارل مارکس،نشر آگاه

[ix] دستنوشته های اقتصادی و فلسفی 1844، قدرت پول در جامعه بورژوایی:کارل مارکس ، نشرآگاه

انقلاب علیه استثمار مضاعف

امسال را سال « همت مضاعف و کار مضاعف » نامیده اند، سالِ حداقلِ دستمزدِ « 303 هزار تومانی» در هنگامة خط فقرِ « 900 هزار تومانی»، سالِ طرح به اصطلاح جراحی اقتصادی- بخوانید جلادی اقتصادی- و آزاد سازی بی مهار قیمتها، سال بیکارسازی های مضاعف، که حتی فغان خانه کارگر- بخوانید خانة سرمایه- را نیز براورده است. سال اخراج فله ای کارگران با رشد قابل توجه 50 درصدی؛ امسال سالی است که دولت سرمایه داری مردسالار اسلامی طرحهای شوم کاهش ساعت کاری زنان و مشاغل خانگی را جهت انزوا و استثمار مضاعف زنان در دست اجرا دارد. امسال سال تشدید تحریمهای دول امپریالیستی علیه کارگران، زحمتکشان و اقشار فرودست در منازعات منطقه ای است. در یک کلام امسال ، سالِ استثمار مضاعف است.

در عین حال امسال در شرایطی به استقبال اول ماه مه، روز جهانی کارگر ، می رویم که جنبش توده ای دموکراتیک و ضد دیکتاتوری با تمام فراز و نشیب خود از 23 خرداد سال پیش تاکنون جریان دارد، جنبش شورایی کارگران آغاز شده۱ و جنبش کنترل کارگری نیز در راه است( که نشانه هایی از آن بروز یافته است)، تحولات درونِ جنبش زنان بر اثر رادیکالیسم جنبش ضد دیکتاتوری و تغییراتِ نیروی کار بر اثر سیاستهای نئولیبرالی و پرولتریزه شدن بخشهای خدماتی- دفتری و تفکیک جنسیتی بازار کار -که مشاغل رسمی و صنعتی را عمدتاً مردانه و بخشهای خدماتی-دفتری و مشاغل غیر رسمی را زنانه ساخته است- راه را برای پیشروی خط مشی سوسیالیستی کارگری و زنان کارگر( به ویژه زنان بخشهای خدماتی-دفتری که در جنبش ضد دیکتاتوری جاری نیز نقش برجسته ای داشتند و دارند) در جنبش زنان هموارتر ساخته است.

تحولات کارگری در دوره اخیر چنان برجسته بوده اند که گاه در قالب هنر انقلابی -کارگری نوین نیز انعکاس و نمود یافته اند۲؛ این تحولات نوید این را می دهند که به زودی شاهد موج نوین هنر انقلابی -کارگری درعرصه های مختلف خواهیم بود. در چنین شرایطی کارگران به مانند همیشه و براساس سنت مبارزات کارگری و سوسیالیستی خود در طول تاریخ به وظیفة خویش برای مبارزة پیگیر برای کسب آزادی های دموکراتیک جهت پیشروی و تشکل یابی و آرمان رهایی انسان که « طبقة کارگر نمی تواند خود را به مثابة طبقه رها سازد مگر آنکه انسان را رها سازد»۳، عمل می کند و با انقلاب مداوم و رادیکالیزه سازی جنبش، رنگ سبز آن را به رنگ سرخ بدل می نماید. امید است جنبش کارگری امسال همچون گذشته ، دستِ رد به سینة جریان سبز و جریان آمریکایی ( نظیر مرکز همبستگی آمریکایی) برای لخ والسا سازی و تبدیل جنبش کارگری به پیاده نظام سازشهای سیاسی –انتخاباتی یا انقلابهای رنگی زند. در مقابل جنبش رادیکال زنان نیز با توجه به این مسالة اساسی که حقوق زنان وابستگی مستقیمی با مبارزات کارگران و ایده سوسیالیسم دارد۴ در سال جاری به اتحاد استراتژیک با جنبش کارگری دست یابد؛البته این امر نیازمند حمایت متقابل جنبش کارگری از جنبش زنان است و جنبش کارگری در طول تاریخ این حمایت و پشتیبانی را از جنبش زنان نشان داده است.

پس امسال، از دیدگاهی کلان، برخلاف خواست سرمایه سالاران، نه سال پذیرش استشمارمضاعف بر زنان و مردان زحمتکش که سال انسجام در جنبش کارگری و اتحاد استراتژیک جریانهای سیاسی داخلی و خارجی که به سوسیالیسم کارگران و نقش محوری جنبش کارگری در مبارزة سیاسی و تحولات بنیادین باور دارند، خواهد بود.


۱ جامعة کارگران ایران خودرو،شورای موقت ذوب آهن اصفهان،شورای موقت کارگران گاز و پتروشیمی عسلویه، شورای موقت کارگران منطقه گاز و پتروشیمی ماهشهر که همگی از صنایع و نواحی صنعتی استراتژیک و بزرگ هستند

۲ فراموش نکنیم که انعکاس اجتماعی در قالب هنر وقتی بدل به روند می شود نشانة اهمیت تعیین کنندة آن واقعه و روند اجتماعی است. تاثیر حماسة سیاهکل و جنبش چریکی و مبارزة مسلحانه بر ادبیات و هنر دهة 50 خود نمونه ای گویاست. در حال حاضر نیز شاهد انعکاس گستردة جنبش ضد دیکتاتوری جاری در هنر انقلابی نوین هستیم و این هنر انقلابی در دورانی زاده شد که با برهوت شعر هفتاد و پساهفتاد و پسامدرن و شعر ناب وشعریت شعر مواجه بودیم. موج انقلابی چنان بود که شاعران و نظریه پردازان شعر ناب و عدم تعهدِ هنر را نیز به سرودن و خواندن شعرهایی در حمایت از جنبش واداشت.

۳ گامی در نقد فلسفة حق هگل: کارل مارکس

۴ نمونه های تاریخی بسیاری جهت اثبات این ارتباط تنگاتنگ میان جنبش سوسیالیستی کارگران و مساله حقوق زنان وجود دارد. از آن جمله: روز جهانی زن که حاصل مبارزات زنان کارگر و سوسیالیست است؛ جنبش حق رای زنان که حاصل مبارزات زنان کارگر و احزاب سوسیالیست و انقلاب سوسیالیستی روسیه است؛ واژه « فمینیسم»که اولین بار توسط شارل فوریه سوسیالیست آرمانشهری فرانسوی به کار رفت و تعریف شد؛ گسترش حق رای عمومی در اروپا که ناشی از مبارزات کارگران/به ویژه جنبش چارتیستی بریتانیا/ بوده است؛ حق سقط جنینِ بهداشتی و رایگان که حاصل مبارزات سوسیالیستها و آنارشیستهای چپ و فمینیست سوسیالیستی چون سیمون دوبووار-نویسندة « جنس دوم» و عضو حزب کمونیست فرانسه- بود؛ و البته انقلاب سوسیالیستی روسیه به عنوان نقطه عطفی در تاریخ مبارزات زنان برای رسیدن به حق برابر؛ همچنین حق انتخاب گرایش جنسی که حاصل انقلاب سوسیالیستی روسیه و مبارزات سوسیالیستهایی چون آگوست ببل،النور مارکس،ادوارد کارپنتر،ادوارد برنشتاین و اسکار وایلد بوده و جزئی از حقوق دموکراتیک و جنبش دموکراتیک زنان شمرده می شوند؛ علاوه بر این موارد، حقوق سوسیالیستیِ مشترک بین زنان و کارگران نظیر قانون کار و تامین اجتماعی نیز حاصل مبارزات کارگران در نقاط مختلف جهان می باشد.