در آستانه اول ماه مه، امنیتی شدن فضای شهرهای کردستان

در طی چند روز گذشته و بنا به گزارش شاهدان، فضای شهرهای کردستان در پی نزدیک شدن به روز جهانی کارگر و احتمال برگزاری مراسمهای مستقل توسط کارگران در این روز، به شدت امنیتی شده است.

طبق گزارشها، جاده های اصلی استان کردستان مملو از ایستهای بازرسی سیار شده است و نیروهای یگان ویژه در سطح شهرها بخصوص شهر سنندج در حال تردد و آماده باش هستند. طبق مشاهدات خیابانهای اصلی شهر سنندج مملو از نیروهای انتظامی مجهز به باتوم و سلاح گرم هستند و ماموران لباس شخصی نیز قابل تشخیص هستند.

به فراخوان کمیته برگزار کننده مراسم روز جهانی کارگر در سنندج، قرار است روز سه شنبه ۱۲ اردیبهشت، ساعت ۶ عصر در خیابان فردوسی این شهر نبش خیابان ناصر خسرو مراسمی برگزار گردد. در این فراخوان با اعلام نارضایتی به شرایط بیکاری، فقر و گرانی، و مشکلات اجتماعی از عموم مردم خواسته شده است تا در این مراسم شرکت کنند.

برگزاری مراسم نمایشی روز جهانی کارگر در تهران

ايلنا: به گزارش خبرگزاری ایلنا، در پي عدم صدور مجوز راهپيمايي روز كارگر در تهران، مراسمی در ورزشگاه شهيد معتمدي برگزار شد.

این روالی است که خانه کارگر و اوامل شوراهای اسلامی کار چند سالی است مشغول آن هستند و با دست چین کردن جمعی از کارگران ( اغلب هم بازنشسته ) اقدام به برگزاری مراسم نمایشی روز جهانی کارگر می کنند. این در حالیست که در سال ۸۷ در شرایطی که جمعی از اعضای سندیکای کارگران شرکت واحد و نیز فعالین اتحادیه آزاد کارگران ایران جهت حضور در این مراسم در محل ورزشگاه حاضر شدند، از حضور آنها به شدت جلوگیری و تهدید به بازداشت شدند. #

این البته رویه همه ساله رژیم اسلامی و عوامل خانه کارگر و شوراهای اسلامی کار در برخورد با فعالین مستقل کارگری بوده است. تهدید، بازداشت و ضرب و شتم حاضرین در مراسمهای روز جهانی کارگر بخشی از تلاشهای رژیم برای به سکوت وادار کردن کارگران از رسیدن به مطالباتشان است.

در همین رابطه، امروز اتحادیه آزاد کارگران ایران به مناسبت روز جهانی کارگر قطعنامه ای صادر نمود کی طی آن به وضعیت کارگران ایران اعتراض شده و مطالباتی را نیز بیان نموده اند. در این قطعنامه امده است:

اول مه امسال بر متن بحران اقتصادی و جهانی شدن بیش از پیش تهاجم به زندگی و معیشت کارگران در پهنه گیتی و بر متن عروج جنبش اشغال وال استریت و اعتراضات لاینقطع کارگری در اقصی نقاط دنیا، کارگران جهان خیابانها را بیش از همیشه به تسخیر خود در خواهند آورد و جهان آکنده از فریاد برابری خواهی کارگران و جمعیت 99 درصدی ها خواهد شد. رقم خوردن چنین وضعیتی در گستره ای جهانی در حالی است که ما کارگران ایران نه تنها به نحو کم سابقه ای با سخت ترین شرایط معیشتی و اقتصادی مواجه هستیم بلکه حق هیچ اعتراض متشکل و سازمانیافته ای را نیز به وضعیت موجود نداریم. در طول سه دهه گذشته، قراردادهای موقت و سفید امضا را بتدریج نهادینه کردند، افت قدرت خرید هر ساله کارگران را از طریق افزایش ناچیز دستمزدها نسبت به تورم موجود به امری عادی بدل نمودند، دست کارفرمایان را در عدم پرداخت بموقع دستمزدها و اخراج کارگران باز گذاشتند، شکل گیری و دوام و بقا تشکلهای مستقل کارگری را به مسئله ای بسیار پر هزینه برای رهبران و پیشروان کارگری بدل کردند. اما با اینحال و علیرغم شرایط بسیار مشقت باری که بر کارگران در طول سالهای گذشته تحمیل شده است گردانندگان جامعه هیچ توقفگاهی را در تهاجم به حداقل معیشت و زندگی ما کارگران برای خود قائل نشده اند و نیستند، بطور دائمی و هر ساله و هر روزه با ارائه طرح و اجرای مصوبه ای، سفره خالی ما کارگران را خالی تر میکنند. عدم پرداخت دستمزدها، ناامنی شغلی و بیکار سازی کارگران از حد و حدود سالهای گذشته بسیار فراتر رفته است، همزمان و به موازات اجرای فاز اول طرح قطع یارانه ها، طرح اخذ ارزش افزوده را بر روی هر آن چیزی که می پوشیم و می خوریم و می نوشیم به اجرا در آوردند و به این وسیله بطور میانگین ماهیانه 5/4 درصد از حداقل دستمزد دریافتی زیر خط فقر ما، در حال واریز شدن به خزانه دولت است. با اجرای فاز اول قطع یارانه ها و در حالی که هزینه های زندگی در طول دو سال گذشته چندین برابر افزایش پیدا کرده است عملا بیش از گذشته اقدام به کاهش حداقل دستمزدها کرده اند. به ضرر کارگران به قوانین بیمه بیکاری و بازنشستگی دست برده اند و علاوه بر همه اینها در حال حاضر وزارت کار نیز با تهیه پیشنویس اصلاحیه ای بر روی قانون کار موجود، در صدد تغییرات ضد کارگری تر در آن است.

متن کامل قطعنامه را از اینجا بخوانید.

در آستانه روز جهانی کارگر، معظلات و مشکلات طبقه کارگر

مهمترین موضوعی كه در شرایط كنونی طبقه کارگر ایران را مورد تهدید قرار می دهد، ایجاد اشتغال، امنیت شغلی، درآمد مكفی، قوانین كار و موارد بسیار دیگری از این دست است.

ایجاد اشتغال با توجه به نرخ بیكاری دو رقمی در کشور و همچنین بالا بودن این نرخ برای جوانان و زنان مهمترین دغدغه مردم در شرایط كنونی است. علیرغم گسترش دانشگاهها و روی آوری جوانان به این مراكز، اما هیچ آینده روشنی برای اشتغال و نیز امنیت شغلی پیشاروی جوانان نیست.

تعداد فزاینده بیكاران در ایران كه هم اكنون طبق آمار رسمی دولتی ( و صد البته غیر قابل اعتماد) بیش از ۲.۷ میلیون نفر است یافتن شغل را به یكی از مباحث مهم برای مردم تبدیل كرده است. بالا بودن نرخ بیكاری در برخی از استانهای كشور مشكلات عدیده ای را برای همه گان ایجاد كرده به طوری كه برخی از جوانان مجبورند برای یافتن شغل مناسب اقدام به مهاجرت كنند به امید آنكه در شهرهای بزرگ و یا حتی خارج از کشور بتوانند شغلی بیابند.

امنیت شغلی موضوعی دیگر است كه همواره نگرانی كارگران شاغل را دامن می زند.برخی از واحدهای تولیدی به دلایل متعدد از قبیل نبود سرمایه کافی، واردات بی رویه، بی ثباتی اقتصادی و سیاسی کشور در شرایط كنونی در معرض تعطیلی هستند و كارگران آنها نسبت به از دست دادن شغل خود تهدید می شوند.

در کنار این موارد، موضوع دستمزد و پایین بودن آن به مقدار قابل توجهی از نرخ تورم، هم اكنون اکثریت مردم را با دشواری تامین معیشت مواجه نموده و این در حالی است كه بخش عظیمی از كارگران حتی قادر نیستند این حداقل دستمزد را نیز دریافت كنند.

حمله سایبری به وزارت نفت

روز سه ارديبهشت به سرورهاي اصلي وزارت نفت به قول معروف حمله سايبري شده است.حمله اي كه امنيت و آسايش دم و دستگاه امنيتي رژيم را حسابي بهم ريخته است جوري كه براي رفع بلا، ستاد بحران هم راه انداخته اند. موضوع از اين قرار بود كه خبرگزاری مهر روز چهارشنبه ششم اردیبهشت (۲۵ آوریل) به نقل از معاون وزیر نفت ایران گزارش داد که حمله به شبکه مخابرات و اینترنت این وزارت‌خانه از مجرای تعدادی از سرورهای اصلی شرکت نفت و توسط یک «بد افزار» (ويروس) انجام شده است. جناب معاون وزير هم كه جانشین ايشان در حوزه‌ی پدافند غیرعامل هم هستند گفتند كه: «با وجود این حمله شدید به دلیل ساختار امنیتی مطلوب ایجاد شده در فضای سایبر و اینترنت صنعت نفت، امکان دستیابی به هیچ یک از داده‌ها و اطلاعات وزارت نفت فراهم نشده است.»

از قرار ساختار امنيتي كه جناب معاون وزير از ان حرف زده مطلوبيت لازم را نداشته و با افزایش حملات سایبری به سامانه مخابرات و اینترنت مجموعه وزارت نفت، این وزارت‌خانه از تشکیل ستاد بحران خبر داده است. این ستاد زیر نظر سازمان پدافند غیرعامل تشکیل شده که سازمانی است متشکل از نمایندگان نیروهای مسلح، وزارتخانه‌ها و سازمان‌های دولتی مختلف. اين دومين حمله سايبري به تاسيسات زير ساختي ايران است. اولي همان حمله مشهور استاكس‌نت مشهور بود كه صدمات زيادي هم به پروژه هسته اي ايران وارد كرد. و حالا با حمله به سرورهاي وزارت نفت، شاهد حملاتي برنامه ريزي شده به تاسيسات صنعتي ايران هستيم.

به نظر من، ظهور اين دست حملات به ساختار به شدت ضعيف و غير استاندارد بخش آي تي دستگاه دولتي بر مي گردد. نداشتن دانش كافي، غير استاندارد بودن تاسيسات، بي كفايتي كارشناسان و مديران ارشد همه باعث اين ضربه هاي امنيتي است. دويچه وله در گزارش خود  به اين نكته اشاره مي كند كه «به گواه بسیاری از متخصصان امنیتی در جهان، حمله‌ای نظیر استاکس‌نت، با ۱۵ هزار خط کد ویرانگر، حمله‌ای بی‌نظیر و هوشمندانه بوده که به احتمال قریب به یقین با پشتیبانی سیستم‌های اطلاعاتی کشورهای قدرتمند انجام شد. متخصصان تهیه این کدهای پیچیده و اجرای این حملات گسترده توسط هکرها و گروه‌های نفوذگر مستقل را غیرممکن می‌دانند.» حالا بيايد اين دانش بالايي كه باعث تهيه چنين ويروسهايي مي شود را مقايسه كنيد با دانش يك عده آدمي كه مدارك تخصصي خود را از همين دانشگاهاي داخلي (سراسري هم نه، آزاد و پيام نور و البته بعضا حتي با دزديهاي علمي و پارتي بازي) گرفته اند و بزرگترين افتخارشان اين است كه مثلا زبانهاي C و NET. و ديگر استاندارهاي مايكروسافت و سيسكو را بلدند ولي از رفتن به سمت پلاتفورمهاي ديگر وحشت دارند. اينها اگر ويندوز را از جلوي دستشان برداريد، به كامپيوتر به مثابه يك شيع ناشناخته فضايي نگاه مي كنند!

در اين شرايط، وقوع چنين حملات سايبري اصلا مايه تعجب نيست و البته خيال من فعال سياسي را بيشتر راحت مي كند كه تا وقتي حواسم را جمع كنم و مسائل امنيتي را رعايت كنم، همه تهديدهاي پوچ و توخالي و خريدهاي چند ميليون دلاري رژيم براي كنترل و محدود كردن شبكه اينترنت، چيزي جز تبليغات رسانه اي نيست.

اخبار تكميلي تر را از اينجاها بخوانيد:

اطلاعات محرمانه صنعت نفت لو نرفته/ جزئیات حمله سایبری
عاملان احتمالی حمله سایبری به وزارت نفت ایران
پنج نکته‌ای که باید درباره حمله سایبری به وزارت نفت بدانیم

سوسیالیستی یا دمکراتیک

جنبش رنگین کمانی تقریبا از زمانی در ادبیات سیاسی خیلیها ( از مبارزان تا عوامفریبان ) رواج پیدا کرد که هادی خرسندی در شعری از این عبارت استفاده کرد. نمی دانم هدف هادی خرسندی از این نام گذاری چه بود. شاید در ذهنش حضور همه با هر گرایش فکری و سیاسی را مد نظر داشته. هادی خرسندی به عنوان یک هنرمند خیلی حساس می تواند چنین تصویر و ذهنیتی داشته باشد اما در دنیای سیاست هم چنین است؟ مثلا می توان از تقوایی و موسوی و گنجی و سازگارا و کروبی و عبادی و پهلوی و نوری علا و خیلیهای دیگر انتظار داشت چنین فکر کنند؟

شعارهای تبلیغاتی سیاسی را که مرور می کنید، پر است از گنده گوییهایی که گوش فلک را می برد. از آزادی بیان گرفته تا انواع و اقسام آزادیهای اجتماعی دیگر. اینها وعده و عیدهایست که نسل من دارد از دهان اینها می شنود. اما واقعیت امر چیست؟ چقدر می توان به پایبند بودن سیاسیون به این شعارها امید داشت؟

به نظر من یک سیستم مبتی بر آراء مردم و دخالت مستقیم انها تنها در سوسیالیسم می توان تجلی پیدا کند. این گفته من، فقط یک تبلیغ سیاسی نیست.بیاید با هم مروری بریک انقلاب کمونیستی و ایجاد جامعه مبتنی بر آن بیاندازیم.

محور اساسی انقلاب کمونیستی، لغو مالکیت خصوصی بر وسائل کار و تولید، و تبدیل آن به دارایی جمعی کل جامعه است. انقلاب کمونیستی به تقسیم طبقاتی جامعه خاتمه میدهد و نظام مزد بگیری را از میان برمیدارد. بازار، مبادله کالایی و پول حذف میشوند. بجای تولید برای سود، تولید برای رفع نیازهای همه مردم و برای رفاه هرچه بیشتر همه انسان ها مینشیند. کار، که در جامعه سرمایه داری برای اکثریت عظیم مردم تکاپویی ناگزیر و چشم بسته و فرسوده کننده برای امرار معاش است، جای خود را به فعالیت خلاق و داوطلبانه و آگاهانه مردم برای هرچه غنی تر کردن زندگی انسانی میدهد. هرکس، به اعتبار انسان بودن و چشم گشودن به جامعه انسانی، به یکسان از کلیه مواهب زندگی و محصولات تلاش جمعی برخوردار خواهد بود. از هرکس به اندازه قابلیتش و به هرکس به اندازه نیازش، این یک اصل اساسی جامعه کمونیستی است.

نه فقط تقسیم طبقاتی، بلکه تقسیم حرفه ای انسان ها از میان میرود. کلیه قلمروهای فعالیت خلاقه بر روی همگان باز میشود. شکوفایی هر فرد به شرط شکوفایی جامعه بدل میشود. جامعه کمونیستی جامعه ای جهانی است. مرزهای ملی و کشوری محو میشود و جای آن را هویت جهانشمول انسانی میگیرد. جامعه کمونیستی جامعه ای است بدون مذهب، بدون خرافه، بدون ایدئولوژی و بدون زنجیر سنن و اخلاقیات کهنه بر اندیشه آزاد انسان ها.

از میان رفتن طبقات و تضاد طبقاتی، دولت را به پدیده زائدی تبدیل میکند. در جامعه کمونیستی دولت زوال پیدا میکند. جامعه کمونیستی جامعه ای است بدون دولت. امور اداری جامعه از مجرای تعاون، همفکری، ارتباط و تصمیم گیری جمعی کلیه اعضاء جامعه حل و فصل میشود.

جامعه کمونیستی به این ترتیب برای نخستین بار به آرمان آزادی و برابری انسان ها به معنی واقعی کلمه جامه عمل میپوشاند. آزادی، نه فقط از ستم و سرکوب سیاسی، بلکه از اجبار و انقیاد اقتصادی و از اسارت فکری. آزادی در تجربه ابعاد مختلف زندگی و در شکوفایی خلاقیت ها و عواطف والای انسانی. برابری، نه فقط در برابر قانون، بلکه در بهره مندی از امکانات مادی و معنوی جامعه. برابری شان و ارزش همه در پیشگاه جامعه.

جامعه کمونیستی یک آرزو و یک مدینه فاضله خیالی نیست. تمام شرایط پیدایش چنین نظامی، در دل همین جهان موجود سرمایه داری فی الحال فراهم شده اند. توان علمی، تکنولوژیکی و تولیدی انسان امروز چنان ابعاد عظیمی پیدا کرده است که پی ریختن جامعه ای معطوف به رفع نیازها و تامین آسایش همگان کاملا مقدور است. انقلابات الکترونیک و انفورماتیک دهه های اخیر و تحولات شگرف در ابزارها و روش های ارتباطاتی و اطلاعاتی سمعی و بصری، سازمان دادن یک جامعه جهانی و شرکت همگانی در طراحی و برنامه ریزی و اجرای امور گوناگون جامعه را پیش از پیش میسر ساخته است. بخش عظیمی از این توان تولیدی هم اکنون یا به اشکال مختلف به هدر داده میشود و یا عامدانه مصروف ممانعت از بکار بستن این امکانات در خدمت رفع نیازهای بشر میشود. اما علیرغم همه عظمت امکانات مادی جامعه، پشتوانه اساسی جامعه کمونیستی را نیروی خلاقه و زنده میلیاردها انسانی تشکیل میدهند که از اسارت طبقاتی، از بردگی مزدی، از اسارت معنوی و از خود بیگانگی و از حقارتی که نظام موجود به آنها تحمیل میکند رها میشوند. انسان آزاد، ضامن تحقق جامعه کمونیستی است.

سرمایه داری خود آن نیروی عظیم اجتماعی را که میتواند این افق رهائی بخش را عملا متحقق سازد شکل داده است. قدرت شگرف سرمایه که در مقیاس جهانی گسترده است، انعکاس قدرت یک طبقه کارگر جهانی است. جامعه کمونیستی محصول انقلاب کارگری برای خاتمه دادن به نظام بردگی مزدی است. به این اعتبار انقلاب کارگری انقلابی اجتماعی است که بناگزیر کل بنیاد مناسبات تولید را دگرگون میکند. طبقه کارگر، برخلاف کلیه طبقات فرودست در تاریخ پیشین جامعه بشری، نمیتواند آزاد شود بی آنکه کل بشریت را آزاد کند. جامعه کمونیستی اتوپی نیست، بلکه محصول و هدف مبارزه یک طبقه عظیم اجتماعی علیه سرمایه داری است. مبارزه ای زنده و واقعی و جاری، که به قدمت خود جامعه بورژوایی است.

.

+ جنبش مردم ایران که از خردا 88 آغاز شد، نه جنبشی دمکراتیک، که جنبشی اصالتا سوسیالیستی است که به کمتر از سوسیالیسم و دخالت مداوم شهروندان در امور سیاسی و فرهنگی جامعه تن نمی دهد. البته عالیجنابان دمکرات، ترجیح می دهند این خواست مردم را رسیدن به دمکراسی مستقیم و از این جور چیزها تعبیر کنند. اما اساس چیز دیگری است. این، خواست جامعه ای است که نه برای انتخابات آزاد، که برای ابتدایی ترین حقوق انسانی خود به میدان آمده.

فقر؛ تنها سهم کودکان کار

سخنگوی کمیسیون اجتماعی مجلس شورای اسلامی با بیان این‌که سهم کودکان کار تنها فقر و تنگدستی است، گفت: کودکان خانواده‌های بی سرپرست نقش بیشتری در امرار معاش خانواده‌هایشان دارند.

این نماینده مجلس در گفت ‌و گو با سایت خانه ملت، با تأکید بر این که مشکل کودکان خیابانی تا زمانی که به صورت ریشه‌ای برخورد نشود حل نخواهد شد، افزود: کودکان کار یکی از آسیب‌های اجتماعی به شمار می‌‌رود بنابراین مسئولان باید نسبت به رفع آن جدی برخورد کنند. او ادامه داد: هرگاه خانواده در مسائل معیشتی با مشکل مواجه شود، به اجبار از کودکان برای کار و درآمدزایی استفاده می کنند. این کودکان معمولاً پیش از رسیدن به سن کار و به دلیل داشتن خانواده‌های بی‌بضاعت مجبورند سر چهارراه‌ها گل‌ یا فال بفروشند.

وی با بیان این که کودکان ناخواسته سهمی را در امرار معاش خانواده‌هایشان به خود اختصاص می‌دهند، تصریح کرد: خانواده‌هایی که به دلیل فوت پدر یا زندانی بودن بزرگ خانواده، بی سرپرست می‌شوند بیشتر کودکانشان را به کار کردن در خیابان‌ها وادار می‌کنند. عملکرد شهرداری و سازمان بهزیستی درباره جمع‌آوری کودکان کار واضح و شفاف است اما تا زمانی که برخورد جدی و ریشه‌ای صورت نگیرد باز هم شاهد حضور کودکان کار در خیابان‌های پایتخت و سایر شهرها خواهیم بود. *

در مورد سخنان این نماینده مجلس سوالی پیش می آید: آیا سیاست هایی که دستگاههای دولتی اجرا می کنند نیز بر زندگی این کودکان تاثیر گذار نخواهد بود؟ اجازه دهید دو نمونه از این سیاست ها را بررسی کنیم.

بر طبق مصوبات اجرایی وزارت کار، کارگاه های زیر ده نفر از شمول قانون کار خارج هستند و این به معنی نظارت حداقلی بازرسان این نهاد بر این کارگاه ها است. در این تولیدی ها کارگرانی مشغول به کار هستند که معمولا نه دارای بیمه هستند، نه از حقوق مناسبی برخوردارند و نه هیچ تضمینی به باقی ماندنشان در کار هست.  برخی از این صاحبکاران از این شرایط استفاده می کنند و در ازای دستمزدی شدیدا نابرابر و بسیار نازل از کودکان بیگاری می کشند.

مسئله دیگری که می توان به آن اشاره کرد داستان حداقل حقوق ماهیانه است که در حال حاضر چیزی حدود سیصد و نود هزار تا چهارصد هزار تومان است. با یک حساب سرانگشتی و بر پایه آمار های نهاد های زیر نظر همین وزارتخانه ها می توان با احتساب خط فقر بیش از یک میلیون تومان برای  تهران به این نتیجه رسید که چرا خانواده ها از نظر معیشتی دچار مشکل می شوند. زمانی که فردی از دستمزدی در همین حدود برخوردار است چگونه می تواند گذران زندگی ای داشته باشد؟ این مسئله نمی تواند موجب این شود که همان فرد مجبور به این شود که کودکش را به جای مدرسه به یکی از همین کارگاه ها یا خیابان بفرستد تا کمک خرج خانواده گردد؟

+ در همین رابطه: بسياري از فرزندان خانواده‌هاي فقير به جمع كودكان كار پيوسته‌اند
++ همچنین ببینید: اول ماه مه و حقوق کودکان